کد مطلب:270728 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:143

تشریح جنگ سفیانی
صفات كلی جنگِ پایان تاریخ را حضرت بیان كرد، اكنون به مصداق خاصی از این جنگ اشاره دارد. روایات زیادی رسیده است كه شخصی با نام «سفیانی» و از نسل ابو سفیان با اسلام جنگ می كند. حضرت به نقطه شروع فتنه سفیانی و صفات او و سنگینی جنگ و اثرات مخرّب آن اشاره دارد.

شروع جنگ از شام است و فرمانده آن با فریادی دلخراش، شروع جنگ را اعلام می دارد. اما شام كجا است؟ چرا فتنه از شام سر بر می آورد؟ و چرا صیحه زننده و شروع كننده از نسل ابو سفیان است؟

شام جایی است كه بذر فتنه كاشته شده در سقیفه را، در خود پرورش می دهد. شام مركز شومی است كه انحراف و تحریف در آن جا جوانه می زند. محیط امنی كه دور از چشمان امت شكل یافته پیامبر (علیه السلام)، ساختار امّت تربیت شده را درهم می ریزد و جاهلیت ثانی را سامان می دهد. این است كه شام آن طور كه آغاز فجور را تدارك می بیند، آخرین فتنه گریها را نیز علیه اسلام شكل می دهد.

آن طور كه مصلح آخر الزمان از نسل محمّد (صلی الله علیه وآله وسلم) وعلی و حسین (علیهما السلام)است، مفسد آخر الزمان از نسل ابو سفیان و معاویه و یزید است، و این است كه مهدی (علیه السلام)در مكه و مدینه، مكان بعثت پیامبر (علیه السلام) و نشر رسالت، ظهور می كند، و سفیانی در شام.

جنگ هابیل و قابیل در آغاز تاریخ بود، و در پایان آن، جنگ فرزندان آن دو است. حق و باطل همیشه برادرند، اما نه این كه كمك كار همدیگر باشند، بلكه مانند دو برادر كه به دقت صفات یكدیگر را می شناسند، نسبت به هم معرفت دارند. حق می داند كی باطل است، و باطل حق را آشكارا می بیند. این است كه همیشه حق و باطل در جلوه دو برادر و دو نسل از یك تبار نمایان می شوند.

سفیانی كه آدم های گم شده شامی را مانند حیوانات صدا می زند و گله گله آدم های مسخ شده، به دور او جمع می شوند، به سوی كوفه می رود، جایی كه در آغاز اسلام، ریشه درخت اسلام ـ علی (علیه السلام) ـ را در محراب نماز قطع می كند تا شاخ و برگ درخت ولایت گسترده نشود و عالم را فرا نگیرد، و شام را بر دشمنان، شب نكند، ولی خون علی (علیه السلام)ریشه ها را محكم كرد و ساقه ها در كربلا رویید و شاخه ها به كوفه رسید، و ثمره ها در شام به بازار آمد.

در پایان تاریخ، بار دیگر كوفه تاراج می شود، و سفیانی مانند شتر خشم ناك چهره درهم می كشد. او زمین را از سرهای آدم ها فرش می كند، و دهانش را برای بلعیدن همه سرمایه ها باز می كند، زیرا از نسل معاویه است كه به نفرین پیامبر (صلی الله علیه وآله وسلم) گرفتار شده، هرگز سیر نمی شد. او همه را در زیر لگدهای سنگین شده از ستم، نفس گیر می كند و حوزه چپاولش را گسترش می دهد و هیبت مخوف خود را زیاد می كند. و این سطوت و هیبت، غضب و خشونت، شره و شهوت او، انسان ها را مانند سرمه چشم له می كند و به راحتی بادپای چكمه هیولای او، آن ها را پراكنده و فراری می سازد كه:

«لا یبقی منكم الاّ قلیل، كالكحل فی العین»

«از شما جز اندكی مانند سرمه بر چشم، باقی نمی ماند»

این ظلم و این حوادث هولناك هم چنان ادامه دارد تا وقتی آدم ها بر سر عقل بیایند و عقول خفته خود را بیدار كنند، و برای رهایی از این شب سیاه چاره ای بیندیشند، و از اعماق وجود خویش خواستار تحول این بنیادِ بنیان برانداز شوند.

«فلا تزالون كذلك حتی تؤوب الی العرب عوازب احلامها».

«همواره بر این حال خواهید بود تا عرب عقل خویش باز یابد»